
چند ستاره بارانِ دیگر به انتظارت بنشینم
تا با کوله باری از خاطره از جادهء فاصله ها برگردی
…
خسته ام از هرچه آسمانِِ بارانی
دلم یک نفس آرامش
یک رویایِ آفتابی میخواهد

کجایِ این غبارِ سکوت گم شدی که حتی نگاهت اینچنین نا آشناست
چند بهارِ دیگر به انتظارت بنشینم
این سالِ کبیسهء تنهایی چه بی انتهاست
چه طولانیست
…
چشمانت آتش به جانِ کدام راه گم کرده ای میزند باز
که از حرارتش دلِ بی قرارِ من اینگونه میسوزد
چند نگاهِ خستهء دیگر به انتظارت بنشینم
چند شبانه
چند عاشقانه
سبا

تو می خندی و می روی
و من به یاد درد خنده هایت
چه خنده دار درد می کشم
نظرات شما عزیزان:
|