|
پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد.
مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود :
صورتحساب !!!
کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
بیرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهی شما به من :12.000 تومان !
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ
و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است
ادامه مطلب |
نويسنده: میثم جعفری اریسمانی تاريخ: دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:عاشقانه,مطلب عاشقانه,متن عاشقانه,متن زیبای عاشقانه,مطلب زیبای عاشقانه,متن عاشقانه جالب,مطلب عاشقانه جالب,غم و عشق,متن عاشقی,مطلب عاشقی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
ساعت یک نیمه شب پنجشنبه شب بود.
داشتیم از میهمانی شام برمیگشتیم.
صدای بوقبوق ماشینها ما را متوجه ماشینعروس کرد.
مامان طبق معمول شروع کرد:
”الهی که خوشبخت بشین، الهی که به پای هم پیر بشین،
الهی که همیشه تو زندگی یار و یاور هم باشین...“
گفتم: ”مامانجون اگه اینا میدونستن که شما اینقدر براشون دعا میکنین،
ما رو هم برای عروسی دعوت میکردن!“
مامان خندید و هیچی نگفت.
ماشین عروس به راه خود ادامه داد ولی ما به خیابان سمت راست پیچیدیم.
کمی بعد به بیمارستانی رسیدیم. باز مامان شروع کرد:
”خدایا ایشالا این مریضا همین الان شفا پیدا کنن،
العجل، العجل، العجل، الساعه، الساعه، الساعه...“
دوباره گفتم: ”مامان، اگه خانواده این مریضا میدونستن اینقدر برای شفای اونا دعا میکنین،
ماها رو هم برای سفره ابوالفضل دعوت میکردن!“
دوباره مامان هیچی نگفت، فقط خندید.
توی خیابان بعدی که پیچیدیم نه عروسی بود و نه بیمارستانی.
ولی دیدم باز مامان زیر لب دارد یک چیزهائی میگوید.
به دور و برم نگاه کردم داشتیم از جلوی یک پارک رد میشدیم.
پرسیدم: ”مامان چی دارین میگین؟“
مامان همینطور که داشت زیر لب ورد میخوند جواب داد:
”دارم برای درختا و گلا دعا میکنم که سالم باشن.
هم دنیا رو قشنگتر کنن و هم برامون اکسیژن بسازن!“
ادامه مطلب |
نويسنده: میثم جعفری اریسمانی تاريخ: دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:عاشقانه,مطلب عاشقانه,متن عاشقانه,متن زیبای عاشقانه,مطلب زیبای عاشقانه,متن عاشقانه جالب,مطلب عاشقانه جالب,غم و عشق,متن عاشقی,مطلب عاشقی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|

1. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم افزار باشیم نه سخت افزار.
2. در سایت زندگی، همیشه لینکِ (Mohabbat) داشته باشیم و هیچگاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.
3. برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر "ع"، "ش" و "ق" استفاده کنیم.
ادامه مطلب |
نويسنده: میثم جعفری اریسمانی تاريخ: جمعه 6 آبان 1390برچسب:عاشقانه,مطلب عاشقانه,متن عاشقانه,متن زیبای عاشقانه,مطلب زیبای عاشقانه,متن عاشقانه جالب,مطلب عاشقانه جالب,غم و عشق,متن عاشقی,مطلب عاشقی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|

وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود
وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است
ادامه مطلب |
نويسنده: میثم جعفری اریسمانی تاريخ: جمعه 6 آبان 1390برچسب:عاشقانه,مطلب عاشقانه,متن عاشقانه,متن زیبای عاشقانه,مطلب زیبای عاشقانه,متن عاشقانه جالب,مطلب عاشقانه جالب,غم و عشق,متن عاشقی,مطلب عاشقی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|

زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن
مرگ: من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی
زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری
مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو
زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان
ادامه مطلب |
نويسنده: میثم جعفری اریسمانی تاريخ: جمعه 6 آبان 1390برچسب:عاشقانه,مطلب عاشقانه,متن عاشقانه,متن زیبای عاشقانه,مطلب زیبای عاشقانه,متن عاشقانه جالب,مطلب عاشقانه جالب,غم و عشق,متن عاشقی,مطلب عاشقی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
|
درباره وبلاگ |
با سلام خدمت شما کاربران گرامی! از اینکه به این وبلاگ سر زدید بی نهایت سپاسگذاریم و امیدوارم که لحظات خوب و جذابی را در هنگام بازدید از این وبلاگ داشته باشید. من میثم جعفری اریسمانی متولد 1360 ، متولد و ساکن شهرستان نطنز و فارغ التحصیل کارشناسی رشته روانشناسی می باشم و این وبلاگ را با هدف سرگرم شدن شما عزیزان ایجاد کردم که امیدوارم بتوانم در این راستا گامهای مفید و مؤثری را بردارم انشاء الله.
|
|